آسیب غیر عمدی: شایعترین آسیب هیجانی کودکان – تنظیم هیجانات کودک
غالباً تشخیص آسیب هیجانی که والدین به کودکان میزنند کار سختی است.
آنها در خانه و محلهای خوب زندگی میکنند و تمام تلاش خود را انجام میدهند تا برای فرزندان خود بهترین پدر و مادر روی زمین باشند. ما بارها و بارها دیدهایم که والدین برای راقبت و حمایت از فرزند خود حتی از نیازهایشان نیز میگذرند تا کودک کمبودی را احساس نکند. خصوصاً در فرهنگ ایرانی شاهد این موضوع هستیم که انصافاً والدین هر چه را که دارند هزینه میکنند و به سراغ به دست آوردن منابع جدیدی نیز میروند تا عاشقانه در کنار کودکان خود بمانند و شاهد رشد و پیشرفت آنها در زندگی باشند.
با این حال آنها اشتباه حیاتی در تربیت کودک مرتکب میشوند، که با وجود غیر عمد بودن آن،
ردش تا پایان عمر در زندگی کودک نمایان خواهد بود. صحبت ما در اینجا در مورد آسیب هیجانی است که در این مقاله میخواهیم در مورد آن با شما سخن بگوییم. شدت آسیب هیجانی در جامعه ایران بسیار بالا است و متأسفانه این موضوعی است که در کودکی اتفاق میافتد.
این اختلال بدین شکل نیست که والدین به عمد به فرزند خود آسیب وارد کنند، بلکه خود والدین نیز از اختلال خود آگاه نیستند و غالباً به صورت ناخودآگاه آن را به فرزند خود منتقل میکنند.
در مجموعه مقالات گذشته در مورد اختلال غفلت عاطفی کودک یا آسیب هیجانی صحبت کردهایم.
به شما عزیزان توصیه میکنیم برای کسب اطلاعات بیشتر، مقالات قبلی ما را مطالعه بفرمایید.
در این مقاله میخواهیم این چرخه انتقال از والد به کودک را با نگاهی دقیق و موشکافانهتر بررسی کنیم.
لطفاً توجه داشته باشید که هدف ما از نگارش این مقاله انداختن تقصیر گردن کسی نیست و هدف ما روشن کردن این چرخه معیوب و آسیبرسان است.
بهر حال والدین به عنوان دو کانون اصلی عشق کودک در زندگی او همواره جایگاه بسیار ممتاز و ویژهای دارند که فراموش شدنی نیست. اما وظیفه ما به عنوان انسان این است که نسبت به حال بد خود مسئولیتپذیر باشیم و برای بالا بردن کیفیت زندگی، تلاش کنیم.
شما عزیزان می توانید برای درمان آسیب های هیجانی کودکان با خانم فاطمه حسینی نژاد دکترای روانشناسی کودک و نوجوان از دانشگاه آمریکا مشاوره آنلاین داشته باشید.
برای تعیین وقت آنلاین با شماره های زیر تماس حاصل فرمائید:
۰۲۱-۲۲۹۱۵۳۸۵-۸۶
والدین خوبی که خود از آسیب هیجانی رنج میبرند – تنظیم هیجانات کودک
اولین قدم برای شناخت این اختلال همان چیزی است که در تیتر به آن اشاره شده، این والدین میخواهند که کار درست را انجام دهند، اما نمیتوانند. زیرا خود آنها از آسیب هیجانی رنج میبرند.
شما نمیتوانید چیزی را که خودتان ندارید، به دیگران اهدا کنید.
متأسفانه، داستان به همین سادگی است. و از آنجایی که آسیب هیجانی اختلالی بسیار شایع است، بنابراین والدین زیادی نیز هستند که خود از این مشکل رنج میبرند و در نتیجه، آن را به فرزندان خود منتقل میکنند. این چرخه تا زمانی ادامه پیدا میکند که فردی متوجه اتفاقاتی که در حال افتادن است بشود و برای تغییر آن تلاش کند. تا آن زمان شاهد این خواهیم بود که این اختلال به نسلهای مختلف
منتقل میشود.
چرخه آسیب هیجانی (اختلال غفلت عاطفی کودک) – تنظیم هیجانات کودک
- کودک توسط والدینی بزرگ میشود که خود آنها نسبت به احساساتشان نابینا هستند.
- کودک در حال رشد میکند که احساساتش را نادیده میگیرد و یا توجه کافی را به آنها ندارد.
- کودک نمیتواند یاد بگیرد که احساسات واقعی و ارزشمند هستند. کودک نمیداند چگونه احساساتش را بشناسد، اسم آنها را بفهمد، آنها را بیان کند، تحمل کند و در نهایت از آنها استفاده کند.
- در نهایت کودک وارد نوجوانی، جوانی و بزرگسالی میشود، بدون آنکه ارتباط محکمی با احساسات خود داشته باشد. او فقدان مهارت لازم برای شکوفایی است و نسبت به احساسات خود کاملاً نابینا است.
- و زمانی که خود او تبدیل به پدر یا مادر میشود، نابینایی او نسبت به هیجانات، فرزندش را نیز نابینا میکند. و نمیتواند به فرزندان خود احساسات و هیجانات را آموزش دهد.
سه نمونه از این دست والدین – تنظیم هیجانات کودک
البته این والدین نمونههای گوناگونی دارند اما ما میخواهیم در این مقاله به سه نوع رایج آن اشاره کنیم.
والدین پر تلاش:
این گروه از والدین میخواهند در کنار فرزندان خود باشند اما نمیتوانند. ممکن است از نظر شغلی بسیار شلوغ هستند تا بتوانند مخارج خانواده را تأمین کنند یا درگیر مشکلات روانی یا جسمی خود هستند. در هر صورت، این والدین با وجود قصد و نیت خوبشان برای مراقبت و حمایت از کودک، نمیتوانند وظیفه اصلی خود را انجام دهند زیرا یا بسیار خسته هستند و یا بسیار شلوغ.
در نتیجه توجهی به احساسات کودک نمیشود.
والدی که از نظر فیزیکی حضور دارد اما از نظر هیجانی غایب است:
این نوع والد، دائماً در کنار کودک خود است.
اما انگار کودک میتواند پدر یا مادر خود را ببیند اما نمیتواند او را احساس کند. همچنین این والدین عشق و علاقه زیادی را در رفتار خود به کودک نشان میدهند اما کودک دوباره نمیتواند این عشق را احساس کند.
والدینی که بر روی دستاورد متمرکز هستند:
این والدین اهمیت زیادی به موفقیت کودکان میدهند. برخی از این والدین از موفقیت کودکان خود خوشحال میشوند و هر گونه امکاناتی را که بتوانند برای موفقیت در اختیار فرزندان قرار میدهند، و یا کسانی هستند که خود نتوانستهاند به موفقیت مورد نظر در زندگی برسند و حالا آن را از بچههای خود طلب میکنند. فارغ از اینکه با کدام دسته طرف هستید، تمرکز اصلاً بر روی موفقیت، نتیجه و دستاورد خواهد بود، و احساسات کودکان چندان دیده نمیشود.
اما چگونه این والدین را میتوانیم با عنوان والدین خوب یا حداقل والدینی که خوشبختی کودک خود را میخواهند، در نظر میگیریم؟ پاسخ به این سؤال بسیار ساده است، زیرا آنها کاری را انجام میدهند که فکر میکنند برای فرزندشان بهترین است. و جالب است بدانید که همه آنها از روی عشق اینگونه رفتار میکنند از روی خودخواهی. مثلاً به والدین دسته اول توجه کنید، آنها تمام تلاش خود را انجام میدهند تا از نظر مالی، زندگی فرزندشان هیچ کم و کسری نداشته باشد. آنها حتی خود را فدای این هدف میکنند.
بسیاری از والدین فرزندان خود را آن گونه تربیت میکنند که خود تربیتشدهاند. این رفتار اتوماتیک بخشی از ساختار روانی است که به یادگیریهای گذشته رجوع میکند که غالباً توسط پدر و مادر خودمان
برنامهریزیشده. برای تغییر این برنامه، ما ابتدا باید آگاه شویم که چه اتفاقی در حال افتادن است.
و سپس باید تصمیم آگاهانهای برای ایجاد تغییر این شیوه رفتاری ناکارآمد اتخاذ کنیم و نسبت به آن مسئولیتپذیر باشیم.
اما کودکان این والدین با سه ویژگی کاملاً مشخص بزرگ میشوند؛ احساس پوچی، عدم رضایتمندی و احساس عدم ارتباط با دیگران (گسستگی). هر سه این علائم نشانهای کلاسیک آسیب هیجانی به شمار میروند.
همچنین این بچهها دائماً این سؤال را همراه با سرزنش از خود میپرسند، که دلیل این علائم چیست و از کجا آمدهاند. دلیل این سرزنش این است که وقتی فرد به کودکی خود نگاه میکند، دوران رشد و تربیت را میبینند که در ظاهر اشکالی در آن وجود ندارد.
بنابراین مشکل را به خود و ساختار شخصیتشان ارتباط میدهند.
بنابراین شما خودتان را به خاطر آن چیزی که در دوران بزرگسالیتان وجود ندارد، سرزنش میکنید و دلیل هم برای آن ندارد. گاهی اوقات نیز ممکن است احساس گناه به دلیل آنکه فکر میکنید خشمتان نسبت والدین، بیدلیل و غیرمنطقی است، به سراغ شما بیاید.
بنابراین فرد دائماً درگیر تشخیص و درک احساساتی است که از کودکی با آنها بیگانه بوده است.
از آنجایی که تشخیص آسیب هیجانی کار سختی به شمار میرود، با دقت علائمی که در زیر به آنها میپردازیم را مطالعه کنید:
- شما به والدین خود عشق میورزید اما گاهی خشمی غافلگیرکننده نسبت به آنها تجربه میکنید
- شما در مورد احساساتتان به والدین، دچار آشفتگی و سردرگمی هستید
- شما به دلیل آنکه آن قدر که لازم میدانید، والدین خود را دوست ندارید، احساس گناه تجربه میکنید
- بودن در کنار والدین کسل و خسته کننده است
- والدین به واقعیت درونی شما و آن طور که امروز هستید، آگاه نیستند
- شما میدانید که والدین شما را دوست دارند اما این دوست داشتن را احساس نمیکنید
خب سؤال مهم این است که اگر شما والدینی داشتید که از آسیب هیجانی رنج میبردهاند، آیا شما نیز مانند آنها هستید؟ لطفاً هراسان نشوید زیرا احتمال بسیاری وجود دارد که پاسخ این سؤال مثبت باشد. بسیار مهم است که شما درک کنید این شرایطی است که از نسلی به شما منتقلشده و شما مقصر نیستید. اما شما مسئول شرایط خودتان هستید، یعنی باید تلاش کنید تا این چرخه متوقف شود و از بین برود.
چه کاری میتوانیم انجام دهیم – تنظیم هیجانات کودک
در نهایت میرسیم به بخش بسیار مهم این داستان که چگونه میتوانیم آسیب هیجانی را درمان کنیم و به این وضعیت پایان دهیم.
در قدم اول باید یاد بگیریم که آسیب هیجانی یا غفلت عاطفی کودک، یعنی چه، چگونه اتفاق میافتد و چگونه بر روی شما تأثیر میگذاشته. در مرحله بعد توصیه میکنیم حتماً با یک متخصص سلامت روان یعنی روانشناس یا روانپزشک مشورت کنید. تأثیراتی که در طول سالیان دراز بر روی ساختار روانی ما انجامشده، در یک شب به پایان نمیرسد و نیاز به تلاش پیگیر و ادامهدار است.
روانشناسان میتوانند در پیمودن این مسیر در کنار شما باشند و برای بهبودی کمک کنند.
مهمترین موضوعی که باید به آن آگاه باشید، این است که آگاهی مسئولیتی سنگینی برای شما به همراه دارد.
شما دیگر نمیتوانید در نقش یک قربانی زندگی کنید و باید برای حل مسائل خود اقدام کنید. این چرخه باید متوقف شود و برای همیشه از بین برود. احساسات مهمترین رکن روان انسان به شمار میرود و عدم تجربه واقعی آنها سبب میشود که ما زندگی پوچ و بیمعنایی را تجربه کنیم.
به همین دلیل برای سلامت روان خود تلاش کنید تا آسیب هیجانی به پایان برسد.
تاثیر هیجانات در رفتار – شش هیجان اصلی و تأثیر آنها بر رفتار انسان – بخش اول