در این رویکرد به درمان، درمانگر و فرد تحت درمان در یک فرآیند فعال با یکدیگر همکاری می کنند. هر دو به عنوان مشارکت کنندگان برابر در نظر گرفته می شوند. فرد تحت درمان، نه درمانگر، به عنوان فردی که بیشترین توانایی را در تفسیر تجربه عاطفی خود دارد، دیده می شود. با این مطلب از سایت مرکز مشاوره بینش نوین، همراه باشید.
EFT در این ایده بنا شده است که احساسات باید برای هدایت زندگی سالم و معنادار استفاده شوند. نظریه آن بر یک تحقیق علمی در مورد تجربه عاطفی انسان استوار است. مطالعه علمی عواطف انسانی اطلاعاتی را در مورد:
طرح‌های هیجانی مفهوم اصلی EFT است. تا حد زیادی از این تئوری‌های احساسات انسانی ایجاد شد. طرح‌های هیجانی مدل‌هایی هستند که نشان می‌دهند چگونه احساسات می‌توانند:
یادگیری تغییر احساسات و استفاده بهتر از اطلاعاتی که ارائه می دهند برای جلوگیری از رفتارهای منفی یا مضر یا سایر اثرات برخی از احساسات.
درمانگرانی که این روش را انجام می دهند، رویکردی دلسوزانه، بدون قضاوت و تأمل در گوش دادن و پرسش کردن دارند. این به فرد تحت درمان اجازه می دهد تا درک بهتری از احساسات خود پیدا کند. سپس از تکنیک‌های درمانی مختلفی که به عنوان کوچینگ احساسات شناخته می‌شوند، استفاده می‌شود. اینها به افراد کمک می کند تا راه های جدیدی را برای استفاده از احساسات سالم برای هدایت اعمال خود بیاموزند. مربیگری احساسات ممکن است به افراد کمک کند تا احساسات چالش برانگیز را تغییر دهند و از آن دور شوند.
جلسات اولیه درمان بر کمک به افراد برای رسیدن به احساسات متمرکز است. یک یا چند مورد از اهداف زیر اغلب در هر جلسه گنجانده می شود:
روش‌های جایگزین و سالم برای کنار آمدن با موقعیت‌هایی که اغلب احساسات ناسازگار را برمی‌انگیزند، ایجاد کنید
اسکریپت‌های شخصی بسازید که به چالش کشیدن افکار مخربی که ممکن است با احساسات نامطلوب یا ناسازگار باشد کمک کند.
به طور کلی تصور می شود که EFT زمانی موفق بوده است که فرد تحت درمان نسبت به تجربه عاطفی خود آگاهی بیشتری داشته باشد. آنها همچنین ممکن است توانایی بهبود یافته ای در تنظیم احساسات داشته باشند و بهتر بتوانند احساسات غیر مفید را تغییر دهند.
افزایش آگاهی از احساسات: اولین هدف EFT افزایش توانایی مراجع در شناسایی و نامگذاری احساسات خود است. در حالی که این ممکن است ساده به نظر برسد، بسیاری از مردم، به ویژه آنهایی که در دوران کودکی مورد آزار و اذیت قرار گرفته اند یا انواع دیگر آسیب های پیچیده را تجربه کرده اند، به طور طبیعی احساسات را شناسایی نمی کنند. به عنوان مثال، افسردگی ممکن است به عنوان غم یا ناامیدی احساس نشود، بلکه به عنوان خستگی یا بی حالی احساس شود. اضطراب ممکن است به عنوان یک احساس دیگر مانند تحریک پذیری ظاهر شود.
استدلال شناختی و تمایل به تغییر یک عاطفه برای تغییر احساسات کافی نیست. یک درمانگر آموزش دیده دوره EFT می تواند به مراجع یاد دهد که احساسات را شناسایی و نامگذاری کند، احساسات را تنظیم کند، و مهارت های تبدیل احساسات را بیاموزد.