کلینیک مشاوره و روانشناسی بینش نوین

ساعت کاری مرکز: شنبه تا پنج شنبه، 10 تا 21

کلینیک روانشناسی و مشاوره بینش نوین

ساعت کاری مرکز:

شنبه تا پنج شنبه : 10 – 21

استراتژی‌های مقابله ای ناسازگار در شرایط سخت

استراتژی های مقابله ای

محدودیت‌ها، به نظر می­رسد این کلمه سبب ایجاد یک حس بخصوصی در ما می­شود- محدودیت یعنی از بین بردن تمامی امکان­های موجود، مرزی که مانع از آزادی حرکت می­شود، محدودیتی که موجب اوقات تلخی می­شود.

اگرچه همه ما با محدودیت‌هایی در زندگی روبرو هستیم، اما عمق و وسعت محدودیت‌های اعمال شده توسط بیماری مزمن بسیار طاقت‌فرسا است.

برای بسیاری از ما این‌گونه است که وضعیت سلامتی­ ما کمابیش بر هر تصمیمی که می­گیریم تأثیر مستقیم دارد، از جمله اینکه چه زمانی و چه چیزی می­خوریم، چگونه و چقدر با دیگران معاشرت داریم، کجا می­توانیم برویم؟  

مسیرهای آموزشی و شغلی، تصمیمات ما درباره انتخاب شریک زندگی و نحوه فرزند پروری ما، حتی فرصت‌هایی که برای سفر کردن داریم تحت تأثیر بیماری مزمن قرار خواهند گرفت.

غالباً، وجود بیماری مزن در درونمان ما را مجبور می­کند انتخاب­های محدودتری داشته باشیم و آزادی عمل ما را می­گیرد.

ما انرژی لازم برای انجام دو کار را داریم، برای مثال: دوش گرفتن یا ظرف‌شویی، اما نه انجام هر دو کار با هم.

ما می­توانیم بدون دارو مصرف کردن به زندگی ادامه بدهیم و با تشدید علائم روبرو شویم، یا می­توانیم دارو مصرف کنیم و عوارض جانبی خطرناکی که ممکن است ما را تهدید کند هم بپذیریم.

ما می­توانیم به‌طور مرتب ورزش کنیم و وزنه ورزشی را به تعداد محدودی بچرخانیم، در حالی که از خود می­پرسیم، “آیا امروز انجام این حرکت باعث می­شود حالم بهتر شود یا بدتر؟”

چون نمی­دانیم بدن ما در برابر این حجم از تمرین چه واکنشی نشان خواهد داد.

مواجهه با محدودیت­های متعدد طی دفعات مختلف مثلاً روز به‌ روز، هفته به هفته، سال به سال بسیار دشوار است.

ما در برابر این محدودیت‌ها، راه‌های مقابله ‌ای متفاوتی پیدا می­کنیم، زیرا مجبوریم.

گاهی برخی از مکانیسم‌های مقابله ‌ای ما می­توانند ناهنجار و مخرب باشند.  

من متوجه سه روش مقابله­ ای ناهنجار شده­ام که مردم مبتلا به بیماری‌های مزمن خود را به آن محدود می­کنند، تفکر جادویی یا سحر پنداری، کناره‌گیری از زندگی و گوشه­گیر شدن، یا گرایش یافتن به موضوعی خاص.

 

 

 

تفکر جادویی( تفکر خرافی)،

در تفکر جادویی این اعتقاد وجود دارد که ما می­توانیم همه کارها را آن‌گونه که دوست داریم انجام دهیم و هر چیزی را آن‌طور که مطلوب ما است داشته باشیم.

وقتی مشغول تفکر جادویی هستیم، وانمود می­کنیم بیمار نیستیم. این‌طور نیست که ما واقعاً آن را فراموش کرده باشیم.

بیشتر این است که ما آگاهی از بیماری خود را در لایه­ای پنهان پشت ذهن خود نگه می­داریم.

همچون یک بسته کوچک محافظت‌شده آن را در پشت ذهن خود پنهان می­کنیم.

ما وقتی توانایی لازم برای انجام کاری را نداریم، پروژه جدیدی  به عهده می­گیریم و آگاهانه انتخاب می­کنیم نادیده بگیریم که استراحت برای سلامتی ما امری ضروری است.

ما داروهای خود را مرتب و سر موقع مصرف نمی­کنیم، خودمان را این‌طور قانع می­کنیم که بدون دارو هم مشکلی برای ما ایجاد نمی­شود.

ما اصرار داریم و خودمان را وادار می­سازیم به هنجارهای تعریف شده از نظر اجتماعی پایبند باشیم.

برای مثال “من باید طی مدت چهار سال دانشگاهم را به پایان برسانم”  “من باید هر روز به شکل تمام وقت کار کنم”)، خودمان را به سخت­گیری کردن و نادیده گرفتن بدنمان وادار می­سازیم.

چرا که در نهایت این‌گونه فکر می­کنیم اگر واقعیت را نادیده بگیریم، مجبور نیستیم با آن روبرو شویم.

کناره‌گیری کردن از زندگی و به‌نوعی گوشه­ گیر شدن.

به زبان آوردن کلمه “نمی­توانم” به دلیل وجود بیماری چنان احساس ناتوانی در ما ایجاد می­کند که ترجیح می‌دهیم بگوییم “نمی­خواهم” و بسیار محکم سر حرف خودمان باقی می­مانیم و بر قاطع بودن حرف خود اصرار می­ورزیم.  

وقتی با این روش از زندگی کناره‌گیری می­کنیم و گوشه‌گیر می­شویم،  عقاید مطلق درباره خود و یا دیگران را توجیه می­کنیم  و آن کاری که فکر می­کنیم ازنظر ما درست است را انجام می­دهیم.

بهتر است بگویم، “من هیچ دوستی ندارم زیرا  همه مردم نادان هستند”، نه اینکه “من هیچ دوستی ندارم، زیرا می­ترسم به دلیل بیماری‌ام از سوی دیگران طرد شوم.

” وقتی می­گوییم، “چه کسی می­خواهد به سفر برود من که در هر صورت در خانه می­مانم” در حال حفظ تفکر توهم کنترل دیگران هستیم.

همانند تفکر جادویی که فکر می­کنیم همه‌چیز آن‌طور پیش می­رود که باب میل ما است، کناره گرفتن از زندگی جمعی، ما را از ناامیدی دردناکی که به دلیل بیماری خود هنگام مواجه با دیگران ممکن است تجربه کنیم محافظت می­کند.  

هنگام تعامل با دیگران امکان دارد به دلیل بیماری‌مان دچار سرشکستگی شویم اما وقتی کناره­گیری می­کنیم انگار که روشی برای محافظت از خود یافته‌ایم.

 

 

دوگانگی کاذب.

به معنی انتخاب بین این و آن، یا، یا این یا آن است، در هر دو تفکر این‌گونه فکر می­کنیم که، افراد یا سالم هستند و یا بیمار.

در این جهان‌بینی، سلامتی داشتن مجوز اصلی برای اشتغال بکار شدن است، سلامتی روابط و وفاداری را متقابلاً فراهم می­کند.

برعکس، بیماری یک مانع غیرقابل عبور برای هر چیز خوب ایجاد می­کند و نوعی ضعف محسوب می­شود.

یکی یا همه‌چیز را دارد یا هیچ چیز، بدون هیچ گونه بینشی.

شخصی که مشغول هر یک از فکرها یا انواع فکرها باشد ممکن است بگوید: “اگر من نمی‌توانم رویای خود را به عنوان یک پزشک برآورده سازم، پس هیچ شغل دیگری ارزش آن را ندارد که بخواهم برایش زحمت بکشم.”

“اگر من نتوانم به دانشگاه بروم و خودم زندگی‌ام را بسازم پس ممکن است هیچ کار دیگری را هم نتوانم به‌خوبی انجام دهم.”

“اگر من نتوانم مثل بقیه معاشرت کنم و رابطه بسازم، پس تنها خواهم بود.”

در هر دو فکر، یا در دو مدل  فکر کردن، به خود اجازه نمی­دهیم که تصور کنیم حتی در حین محدودیت‌ها چقدر می­توانیم مؤثر باشیم و راندمان بالایی داشته باشیم.

تمامی این روش­های مقابله ‌ای ناسازگار یک هدف مشترک دارند تا ما را از درد غم و اندوه محافظت کنند.

اگر ما واقعاً از محدودیت‌هایی که بیماری به ما تحمیل کرده خودداری کنیم، مجبور نیستیم اندوهگین و غصه‌دار باشیم.

ممکن است بگویید: “خوب، مطمئناً”. “چرا باید در این زندگی فانی غصه بخورم؟” سؤال خوبی است.

غم و اندوه وحشتناک است.

در غم، ما غمگین، عصبانی، شکننده و تنها هستیم.

ما وقتی دیگر چاره‌ای نداریم و مجبور به انجام کاری هستیم که دوست نداریم غصه می­خوریم، نه به این دلیل که بخواهیم.

 

 

اما امتناع از غم و اندوه درد خاص خود را به همراه دارد.

اگر در زندگی خود شکاف‌هایی را مشاهده کرده­اید – شاید به‌صورت های متفاوتی خودش را نشان داده باشد، مانند: اضطراب، افسردگی یا انزوا – پس ممکن است آماده باشید تا به روش­های محافظتی از خود برسید و به غم و اندوهی که در پشت وقایع پنهان شده ضربه بزنید و بیخود و بی‌جهت غمگین نباشید در عوض به‌سلامت روان خود اهمیت بیشتری بدهید.

در حال حاضر، با دقت هرچه تمام درباره همه روش‌های تفکر جادویی، کناره‌گیری از زندگی یا جهت­گیری فکری(دوگانگی) تمرکز کنید.

ممکن است بخواهید به شرح هر سبک مقابله­ ای بپردازید و روش‌های خاصی را که تمایل به استفاده از آن‌ها دارید شناسایی کنید.

 هنگامی‌که از الگوهای فکری خاص خودآگاهی پیدا کردید، سعی کنید هر بار که رخ می­دهند، توجه دقیق‌تری داشته باشید.

این دشوارتر از آن است که فکرش را بکنید، بنابراین مطمئن باشید با این روش به کشش و تقویت ذهن خود می­رسید و با تمرین این مهارت به خود اعتبار بیشتری خواهید داد درنتیجه ذهنیت قوی‌تری خواهید داشت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *