اشتباه گرفتن یک زن خودشیفته یا ضد اجتماعی با ویژگیهای یک دختر جوان که رگهای خشونت را از خود نشان میدهد، کار سادهای است و اغلب افراد در این تله میافتند. تحقیقات به ما نشان داده است که دختران بالغ که میزان خشونت زیادی را در رابطه با دیگران استفاده میکنند، معمولاً توانایی همدلی و درک افراد در آنها کاهش پیدا میکند. این تحقیقات به خوبی به ما نشان میدهد که چرا افرادی با ویژگیهای نارسیس و ضد اجتماعی این قدر تمایل به نابود کردن رابطه و آسیب به دیگران دارند.
همدلی
همدلی یکی از مهمترین چیزهایی است که میتواند سبب نگه داشتن یک رابطه شود. مشکل یک زن خودشیفته این است که احساس بزرگمنشی در او بیش از حد اندازه رشد میکند و به هر میزان این احساس افزایش پیدا کند، همدلی او و علاقه به تجربه رابطه بین فردی نیز کاهش پیدا میکند. او آرام آرام اطرافیان خود را در تور سمی به تله میاندازد و به آنها آسیب میرساند. ما باید بدانیم که آسیب رساندن به دیگران هدف اصلی زن خودشیفته نیست بلکه به کمک این کارکرد میتواند افرادی بیشتری را در اطراف خود جمع کند و بر آنها کنترل داشته باشد. یک زن خودشیفته یا ضد اجتماعی میتوان به اندازه مردی که از همین اختلالات رنج میبرد، خطرناک باشد اما مشکل اینجا است که در مورد زنان معمولاً کلیشهای جنسیتی به ما اجازه نمیدهد که خوب اوضاع را ببینیم و متوجه بشویم که چه اتفاقی دارد میافتد.
مثلاً برای ما سخت است باور کنیم که مادری که این قدر دلسوز است میتواند زنی کینه جو، بیرحم و آسیبرسان باشد. یا دختر خوبی که این قدر برای به دست آوردن همسرش تلاش میکند، منتظر فرصتی است که با یکه ضربه سهمگین، عزت نفس طرف مقابل را در هم بشکند. یادمان باشد که قرار نیست نگاه جنسیتی نسبت به یک اختلال روانی داشته باشیم فقط هدفمان از نوشتن این مقاله بالا بردن سطح آگاهی است تا بهتر بدانیم در مقابل چه چیزی قرار داریم. بنابراین باید از خود بپرسیم که چگونه یک مادر دمدمی مزاج و خودشیفته فرزند خود را بعد از سالها آزار و اذیت به سوی خودکشی هدایت میکند؟ یا چگونه یک دختر جذاب دبیرستانی زمانی که وارد دنیای کار و حرفه خود میشود، شروع میکند به نابود کردن همکاران خود در محیط کار؟ در نهایت چگونه یک زن که برای به دست آوردن همسر خود این قدر تلاش کرده، از هیچ فرصتی برای ضربه زدن به او نمیگذرد؟
اینها نمونه سؤالات بیشماری هستند که تلاش داریم در این مقاله به آنها پاسخ دهیم.
یک زن نارسیس هیچوقت از خشونتهای دوران کودکی خود فاصله نمیگیرد و وقتی وارد بلوغ شد با استفاده از انواع و اقسام تاکتیکهای مختلف برای رسیدن به اهداف خودخواهانه خود استفاده میکند. هرچند که تحقیقات به ما نشان داده که بیش از 75% خودشیفتهها مرد هستند اما باید بپذیریم که معمولاً ویژگیهای نارسیس در میان خانمها به دو اختلال مرزی و نمایشی نسبت داده میشود، نه خودشیفتگی و تحقیقات جدید دیگری که پروفسور سانسون در سال 2011 انجام داد نشاندهنده این است که جنسیت میتواند بر روی آمار تأثیر بگذارد.
به هر حال واقعیت هر چه که هست، ما میتوانیم با قاطعیت بگوییم که میزان زن خودشیفته به طرز بالایی در کشور به دلیل نپرداخته شدن به احساسات فرد در کودکی، به شدت افزایش پیدا کرده است. بنابراین باور داریم که یک زن خودشیفته، خصوصاً اگر ویژگیهای شخصیت ضد اجتماعی را هم داشته باشد، به اندازه یک مرد نارسیس میتواند به دیگران آسیب بزند. در این مقاله میخواهیم به پنج ویژگی و رفتار یک زن خودشیفته بپردازیم که باید مراقب آن باشید.
اول. یک لذت سادیستیک از درد دیگران
شاید مهمترین ویژگی یک زن آسیبرسان و خودشیفته را لذت و خوشنودی او در آسیب زدن به دیگران عنوان کرد. او از اینکه دیگران را در موقعیتی قرار بدهد که دچار مشکل بشوند، به هم بریزند یا اعتماد به نفسشان را از دست بدهند، لذت میبرد.
شاید باور این موضوع برایتان سخت باشد اما بیماری را میشناختم که به عمد همکاران خود را در مقابل رئیسش تحقیر میکرد و از این کار عمیقی لذت میبرد، لطفاً توجه کنید که او این کار را برای نفع شخصی خود انجام نمیداد بلکه از آن لذت میبرد. یکی از مهمترین ویژگیهای زن خودشیفته، عدم توانایی همدلی با دیگران است، بنابراین او نمیتواند بفهمد که رفتارش چه احساسات ناخوشایندی در دیگران ایجاد میکند.